منوي سايت
ويژگي‌هاى بزرگ اخلاقى‏ اباعبدالله
1395/02/21
فرستاده شده توسط  مدیر سایت
13277 بار نمایش


بخشنده و بزرگوار
 1 - روزى يك عرب نزد امام حسين آمد و عرض كرد: اى فرزند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله من پرداخت ديه ‏اى كامل را ضمانت كرده‏ ام امّا از اداى آن ‏ناتوانم. با خود گفتم كه از بزرگوارترين مردم، آن را تقاضا می‏كنم و از خاندان رسول اللَّه كسى را بزرگوارتر و بخشنده ‏تر نيافتم.
پس امام حسين به وى فرمود: "اى برادر عرب از تو سه پرسش مى‏كنم ‏اگر يكى از آنها را پاسخ گفتى ثلث آن ديه را به تو میدهم و اگر دو پرسش ‏را جواب دادى دو ثلث آن را به تو مى‏پردازم و اگر هر سه پرسش را پاسخ‏ گفتى تمام مالى را كه مى‏خواهى به تو مى‏دهم".
اعرابى عرض كرد: آيا كسى مانند تو كه اهل علم و شرف است از چون‏ منى مى‏خواهد بپرسد؟
حضرت فرمود: "آرى. از جدّم رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله شنيدم كه مى‏فرمود.معروف به اندازه معرفت است".
اعرابى عرض كرد: آنچه مى‏خواهى بپرس اگر پاسخ دادم (كه هيچ) و گرنه جواب آنها را از تو فرا خواهم گرفت. و لا قوة الا باللَّه.
امام عليه السلام پرسيد: "برترين اعمال چيست؟"
اعرابى گفت: ايمان به خدا.
حضرت سؤال كرد: "راه رهايى از نيستى و نابودى چيست؟"
اعراى گفت: اعتماد به خداوند.
امام حسين پرسيد: "زينت دهنده انسان چيست؟"
اعرابى گفت: علم همراه با حلم.
امام پرسيد: "اگر اين نشد؟"
اعرابى گفت: مال همراه با مروّت.
حضرت پرسيد: "اگر اين نشد؟"
اعرابى گفت: "فقر همراه با صبر".
حضرت پرسيد: "اگر اين نشد؟"
اعرابى گفت: در اين صورت صاعقه‏اى از آسمان بر او فرود آيد و بسوزاندش كه او سزاوار آن است.
آن‏حضرت براى ترغيب مردم به جود و سخاوت اين اشعار را میخواند: - چون دنيا به تو بخشيد تو نيز همه آن را پيش از آنكه از بين برود، بر مردم ببخش
آنگاه امام حسين ‏عليه السلام خنديد و كيسه‏اى كه در آن هزار دينار بود، به او داد و انگشترى خود را كه نگين آن به دويست درهم مى‏ارزيد، بدو بخشيد و فرمود: "اى اعرابى اين طلا را به طلبكارانت بده و انگشترى رابه مصرف خود برسان."
اعرابى تمام آنها را گرفت و گفت: "خدا داناتر است كه رسالتش را در كجا نهد."(1)
2 - انس بن مالك گويد: پيش امام حسين ‏عليه السلام بودم كه كنيز آن‏حضرت ‏داخل شد و در حالى كه دسته ‏اى گل براى آن‏ حضرت آورده بود، به وى‏ سلام داد. امام به او فرمود: "تو را در راه خدا آزاد كردم".
عرض كردم: او به شما با دسته‏اى گل سلام كرد. اين امر براى آن كنيز چندان مهم نبود كه آزادش كردى؟!
فرمود: "خداوند ما را چنين ادب آموخته است. او فرمود: "چون به‏شما تحيّت فرستادند شما نيز تحيّتى بهتر از آن يا همانند آن بفرستيد".بهتر از تحيّت اين زن، آزاد كردنش بود".(2)
ياور ضعيفان‏
 اين صفت در حقيقت به مثابه شاخه‏اى از صفات پسنديده بخشش ‏و كرم آن‏حضرت است. زيرا هر گاه نفس به بلنداى صفات پاك و والابرسد نسبت به ديگران مهر مى‏ورزد همچنان كه ابر بر زمين و خورشيد برديگر ستارگان مهربانى و محبّت مى‏بخشد.
1 - پس از ماجراى عاشورا، بر شانه آن‏ حضرت زخمى عميق مشاهده‏كردند. به نظر مى‏رسيد كه اين زخم در اثر ضربت چند شمشير بر شانه ‏آن‏ حضرت پيدا شده است. كسانى كه اين زخم را ديدند دريافتند كه اين، زخمى عادى نيست. از امام سجادعليه السلام در اين باره پرسش كردند. آن‏حضرت ‏پاسخ داد: "اين زخم در اثر حمل توبره‏اى بود كه حسين ‏عليه السلام آن را بردوش مى‏گرفت و به منزل بيوه زنان و يتيمان و بيچارگان مى‏برد".(3)
3 - آن‏حضرت براى ترغيب مردم به جود و سخاوت اين اشعار رامى‏خواند:
- چون دنيا به تو بخشيد تو نيز همه آن را پيش از آنكه از بين برود، بر مردم ببخش.
- پس بخشش، نابود كننده آن نعمت هاى رسيده نيست و بخل نمى‏تواند آن نعمتهاى از دست رفته را نگاه دارد.
در حقيقت او پيش از آنكه گوينده خصال نيك باشد، عامل بدان هابود. داستان زير از همين ويژگى امام حسين‏عليه السلام حكايت مى‏كند.
شجاعت و دلاورى‏
 ما شيعيان بر اين باوريم كه ائمه معصوم ‏عليهم السلام به قلّه همه كمالات ‏انسانى رسيده و در رسيدن به هر كمالى از همگان گوى سبقت ربوده بودند.امّا شرايط خاصّ‏ اجتماعى كه هر يك از ائمه‏ عليهم السلام در آن به سر مى‏برده‏اند، موجب مى‏شده تا صفتى مخصوص به همان اوضاع و شرايط در آن نمود بيشترى پيدا كند.
بنابر اين مى‏توان گفت كه هر كدام از آنان صفتى متفاوت‏از ديگرى داشته‏اند. صفت برجسته امام حسين‏عليه السلام، كه وى را از ديگر ائمه متمايز ساخته، همانا شجاعت و دلاورى آن‏حضرت است.
هر گاه انسان واقعه كربلا را با آن صحنه‏هاى شگفت انگيز به خاطرمى‏آورد صحنه‏هايى كه در آنها خون با اشك و بردبارى با مروّت و همدلى‏با فداكارى آميخته بود، چهره قهرمان يكى از دلير مردان اين ميدان يعنى‏حسين بن على‏عليه السلام در شكوهمندترين و درخشانترين شكل خود نمايان‏مى‏شود به گونه‏اى كه اگر از توانايي‌هاى جنگى آن ‏حضرت كه آن را دست به‏دست و سينه به سينه از پدران خويش به ارث برده بود آگاهى نداشتيم و ياآنكه در اين باره مدارك و اسناد قطعى تاريخى در دست نداشتيم و اگر براين باور و اعتقاد نبوديم كه رهبران معنوى مى‏بايست آيت خلقت ‏و معجزه خداوند باشند، چه بسا در بسيارى از حقايق ثابتى كه عقل و انديشه و ضمير ما در برابر آنها سر تعظيم فرود آورده، گرفتار گمان‏ و ترديد مى‏شديم.
امام حسين‏عليه السلام در واقعه عاشورا در هر مناسبتى به ميدان نبرد گام‏ مى‏نهاد و در ميان تاخت و تاز اسبان براى يافتن جسد صحابى يا هاشمى‏كه شهيد شده بود به جستجوى مى‏پرداخت. و چه بسا تا رسيدن بر سر جسد ياران خود درگيري‌هاى بس خونين ميان او و دشمنانش در مى‏گرفت.
هر يك از اين درگيري‌ها و نبردها، خود يورشى بى همتا و دشوارمحسوب مى‏شد. مصيبت، خود از نيروى انسان و اراده او مى‏كاهد. گرسنگى وتشنگى او را فرسوده و ضعيف مى‏كند و توان او را كاهش مى‏دهدو گرماى شديد خود عامل ديگرى است كه تلاش بيشترى از وى مى‏طلبد.
شكيبايى آن است كه انسان در سخت ترين شرايط بر اعصاب خود مسلّط باشد. بى‏گمان امام در روز عاشورا در دشوارترين وسخت‏ترين ‏حالتى بوده كه انسان در برابر ظلم و ستم پايدارى كرده است. امّا با اين ‏همه آن‏حضرت شكيبايى ورزيد، آن گونه كه حتّى فرشتگان آسمانى از مقاومت دليرانه و قدرت اراده و عزم پولادين وى به شگفت آمدند
تمام اين موارد، در روز عاشورا براى امام حسين به وجود آمده بود. امّابا اين حال او نيم زرهى در بركرده بود و با يورش‌هاى شجاعانه خويش بردشمن درنده خوى مى‏تاخت. همچون صاعقه‏اى بود كه چون فرود مى‏آمد،دلاوران سپاه دشمن را مانند برگ درخت، در اطراف خود به خاك‏وخون مى‏نشاند.
يكى از كسانى كه در صحنه عاشورا حضور داشت، مى‏گفت:

دانلود فايل